یاسین نراق 2

ما آماده ایم.

یاسین نراق 2

ما آماده ایم.

مشخصات بلاگ
یاسین نراق 2

ما آماده ایم .

طبقه بندی موضوعی

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید» ثبت شده است

سفر اشتون به اصفهان بهانه ای شده است تا مادر ۳ شهید اصفهانی برای وی نامه ای بنویسد و وی را مورد خطاب قرار دهد.
  • یاسین نراق2

پوستر/ فاتح قلعه قلب ها

۱۷ اسفند سالروز شهادت فرمانده بی‌بدیل لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) حاج محمدابراهیم همت است. هم او که سید شهیدان اهل قلم، مرتضی آوینی در وصفش گفت: من هرگز اجازه نمی‌دهم که صدای حاج همت در درونم گم شود. این سردار خیبر، قلعه قلب مرا نیز فتح کرده است.


برای دریافت پوستر در ابعاد بزرگتر روی آن کلیک کنید

برای دریافت پوستر در ابعاد بزرگتر روی آن کلیک کنید


  • یاسین نراق2

علمدار جبهه ها؛

وقتی حسن باقری اشک حسین خرازی را درآورد!

در اصفهان تشییع جنازه باشکوهی برگزار شد، مردم غوغا کردند، علم و کتل آوردند، همان روز مادران شهدا طلاجات خود را به جبهه هدیه دادند، کار مردم اصفهان در آن روز توی دنیا...

 به نقل از خبرگزاری دانشجو:عملیات کربلای 5 خیلی ها را از ما گرفت؛ سرداران عاشورایی که دنیا را متحیر کردند. حاج حسین خرازی هم یکی از آنها بود که بر قلوب رزمندگان فرمانروایی می کرد.

 

متن زیر روایت گزیده ای از کتاب «جز لبخند چیزی نگفت» نوشته سید علی بنی لوحی است که تلاش دارد تنها ذره ای از سختی جنگ را آن گونه که بود، به نسل های بعدی انقلاب و خیلی های دیگر یادآوری کند.


خواب راحت
اولین روزهایی که دشمن از کارون گذشته بود، پانزده نفر از بسیجی های تهران در نزدیکی پل مارد، شهید شده و بدنشان در جبهه ی بین ما و عراقی ها مانده بود.


- این وقت شب تنهای تنها کجا می ری؟ لااقل یک نفر را با خودت ببر.


- این مسیر را چندین بار رفته ام. اگر اوضاع مساعد بود، سحر شهیدان را به عقب می آوریم.


هوا گرگ و میش و مه آلود بود که اولین شهید به عقب آورده شد. صبح اول وقت، حسین با لباس های گل آلود خوشحال تر از همیشه بود و با یک لیوان چای داغ در دستانش خستگی را از تنش بیرون می کرد.


شهدا را که به اهواز فرستادیم، حسین گفت: «امشب یک خواب راحت خواهیم رفت.»

 

  • یاسین نراق2
احراز هویت شهید"بهروز صبوری"(+تصویر)


 

 

 

 

 

مادر شهید تازه تفحص‌شده، بهروز صبوری با بیان "امروز و بعد از گذشت ۳۱ سال قلبم آرام است" گفت: من برای پسرم عزا نمی‌گیرم. به خانه می‌روم و برای پسرم جشن عروسی و حنابندان می‌گیرم.

به گزارش پایگاه فرهنگی و اطلاع رسانی مفقودین و شهدای گمنام، زرین‌تاج بهرامی، مادر شهید بهروز صبوری، شهید تازه تفحص‌شده دفاع مقدس که با عنوان «گمنام 61» معروف است، پس از شناسایی این شهید در گفت و گویی با بیان "از اینکه فرزندم بعد از 31 سال پیدا شده خوشحال هستم" گفت: سختی‌ای که در این سال‌ها کشیدم برای من خیلی رنج‌آور بود. ولی دعای همه مردم ایران باعث شد که بهروز من به خانه‌ام برگردد، می‌خواهم برایش عروسی بگیرم.
وی ادامه داد: الآن داماد کوچک من در حالی برگشته است که من فقط یک بند انگشتش را می‌خواستم. امروز به من می‌گویند که یک تا دو کیلو از استخوان‌های او بازگشته است. قلبم در تمام این 31 سال برای بچه‌ام می‌تپید اما اکنون آرام شده‌ام و انگار روی آتش، آب ریخته باشند. حالا می‌توانم بروم فرزندم را ببینم و مزارش را زیارت کنم.
  • یاسین نراق2
سالروز شهادت حاج حسین خرازی فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع)

کابوس ژنرال‌های بعثی


حاج حسین خرازی را اگر بخواهی بشناسی باید سری به گلزار شهدای اصفهان بزنی تا همراه با جوانانی که هر روز زائر مزار او هستند، فریاد خاموش یک فرمانده دلاور را نظاره‌گر باشی.
کابوس ژنرال‌های بعثی

فرماندهی که بر دل‌ها حکم می‌راند و هنوز از پس گذشت چندین نسل از جوانانی که در دوران دفاع مقدس حضور داشتند، باز این سیمای حسین است که دل‌های زائران جوانش را می‌نوازد و ارزش‌هایی که به خاطرش جان داد را به همه ما گوشزد می‌کند.

حاج حسین که متولد کوی کلم شهر اصفهان بود، مجاهدت و مبارزه را از‌‌ همان دوران جوانی و مقابله با رژیم طاغوت آغاز کرد و بعد از انقلاب، وقتی که هنوز چند ماهی تا آغاز رسمی جنگ تحمیلی زمان باقی مانده بود، به جبهه کردستان رفت و گروه ضربت را در همان‌جا تأسیس کرد. این دوران از زندگی او که تا زمان شهادتش به تاریخ هشتم اسفند سال ۶۵ ادامه یافت محور گفت‌وگوی ما با همرزمان شهید حاج حسین خرازی است که تقدیم حضورتان می‌شود.

  • یاسین نراق2

آغاز عملیات والفجر مقدماتی توسط آقایان علی صیاد شیرازی و محسن میرقائد از پشت بی‌سیم فرماندهی قرارگاه خاتم خطاب به فرماندهان قرارگاه‌های عملیاتی نجف و کربلا به شرح ز یر قرائت شد:

«بسم الله‌الرحمن الرحیم، و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم، اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین، قد تری ما انا فیه، ففرج عنا یا کریم، یا الله، یا الله، یا الله، به مظلومیت علی اصغر و به ذوالفقار برنده ولی المومنین و قهاریت رب العالمین به پیش.»

با اعلام رمز شروع عملیات، حملهٔ سراسری رزمندگان به مواضع یگان‌های سپاه چهارم نیروی زمینی ارتش بعث آغاز شد. گرچه یگان‌ها ساعاتی قبل حرکت کرده بودند، ولی نتوانستند به صورت همزمان و هماهنگ با یکدیگر علمیات شکستن خط را آغاز کنند. لذا، بعضی از نیرو‌ها در برابر مواضع کمین دشمن متوقف شده، برخی هم درگیری را آغاز کردند و گروهی نیز هنوز درگیر نشده‌ بودند. از این رو فرماندهان سپاه تلاش زیادی به عمل آورند تا این مشکل رفع شود و بالاخره در پی این تلاش، نیرو‌ها توانستند به سختی از برخی موانع عبور کرده و به کانال اول برسند.

در این هنگام، فرماندهی سپاه چهارم دشمن به یگان‌های در خط خود دستور داد، به پشت جاده آسفالت عقب‌نشینی کرده و در آنجا خط پدافندی را تشکیل دهند. این اقدام دشمن ناشی از تجربه قبلی در عملیات‌های گذشته بود. فرماندهان جنگ آزموده ارتش عراق، به خوبی دریافته بودند که نباید در برابر سیل خروشان نیروهای پیاده و سبک اسلحه بسیج، مقاومت کرده و بیهوده تلفات بدهند. آن‌ها نمی‌خواستند مانع نفوذ نیروهای ایرانی به خط اول ضعیف دفاعی خودشان بشوند، بلکه قصد داشتند با ایجاد زمینه رخنه محدود نیروهای پیاده ایران، از آن‌ها جناح بگیرند و سپس با دور زدن آن‌ها از دو جناح، آنان را منهدم کنند.

  • یاسین نراق2

شهیدی که خواست همچون حضرت زهرا(س) مفقود الاثر باشد+وصیت نامه

شهید بنکدار در وصیتنامه‌اش نوشت:آرزو دارم همچون حضرت فاطمه(س) مفقود الاثر گردم که دست نامحرمان بر من نخورد. امیددارم که پیکرم بازنگردد، تا از روی هزاران شهیدی که بی هیچ تشییع جانشان را فدا کردند شرمنده نشوم و همچون شهدای گمنام بمانم.

باسدار شهید علیرضا بنکدار متولد 1336 است. او که از روزهای نخستین جنگ در جبهه‌های جنگ تحمیلی حضور داشت در سال 61 به عنوان معاون گردان کمیل در لشگر 27 محمد رسول الله(ص) با فرمانده این گردان یعنی شهید محمود ثابت نیا در عملیات والفجر مقدماتی شرکت کرد. عملیات والفجر مقدماتی عملیاتی بود که قبل از آغاز برای عراق لو رفته بود اما رزمندگان اسلام در جبهه خودی این را نمی‌دانستند به همین دلیل خیلی زود گردان‌های حاضر در عملیات در محاصره قرار گرفتند. گردان کمیل که یکی از این گردان‌ها بود و تمامی رزمندگان آن به جز یک نفر در همان کانال کمیل و میانه عملیات به شهادت رسیدند. علت مقاومت گردان کمیل بعدا اینگونه عنوان شد که برای به عقب کشیدن و حفظ بقیه گردان‌ها تا نفر آخر مقاومت کردند. وقتی در منطقه فکه گردان کمیل در محاصره قرار گرفت، شهید علیرضا بنکدار معاون گردان کمیل، با معدود نیروهایی که سالم مانده بودند، در حالی که از شدت تشنگی لب‌های آن‌ها خشک شده بود، با اقتدا به مولایشان اباعبدالله الحسین(ع) به جنگ نابرابر خود با ارتش متجاوز بعث ادامه دادند و پاتک‌های متعدد تیپ‌های زرهی عراق را، در هم کوبیدند و سرانجام مظلومانه در قتلگاه فکه جنوبی به شهادت رسیدند و پیکرهای پاکشان در منطقه باقی ماند.

  • یاسین نراق2

رزمنده‌ای که 30 بار از اروند عبور کرد/ حاج قاسم سلیمانی در وصف طلبه 22 ساله چه گفت؟

مردم شعار می‌دادند: رزمندگان تشکر، رزمندگان تشکر، اما حاج قاسم سلیمانی گفت: نه، نه. بگویید؛ یزدانی تشکر...

 به نقل از گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ شنیده بودم غواص ماهری هم هست. قرار بود گردان های خط شکن از محور اروند عبور کنند. او که مسئول شناسایی بود برای این کار سی بار از اروند رود عبور کرد؛ زیر پای  دشمن رفت، شناسایی کرد و برگشت.


جملات بالا روایتی از سردار شهید حسن یزدانی است. طلبه ای عارف که از نیروهای شجاع و تیزبین اطلاعات عملیات لشکر 41 ثارالله علیه السلام بود و در چهارم اسفند ماه 1364 با مجروحیت بمباران شیمیایی جام شهادت را نوشید و آسمانی شد.


راهش پر رهرو باد.

قاسم خمینی می شوم!

گریه می کرد و اصرار داشت که به جبهه برود. پدرش گفت: تو هنوز بچه ای! جبهه هم جای بازی نیست که تو می خواهی بروی. 
حسن گفت: مگر کربلا قاسم نداشت؟ من هم قاسم می شوم.

  • یاسین نراق2

شهید تازه تفحص‌شده «لشکرخوبان» از اعزام با کفش‌های کتانی تا رؤیای صادقه پیدا شدن

در گفت‌وگوی تفصیلی تسنیم با شاپور مقتدر عنوان شد .
فرزند شهید مقتدر گفت: آن روز آدرس معراج شهدا را گرفتم و تصمیم گرفتم برای پیگیری DNA به آنجا بروم. آقای رنگین مسئول معراج گفت: آقای مقتدر، کسی به شما زنگ زده که آمده‌اید اینجا؟ گفتم: نه، خبری شده؟ گفت: قرار نبود به این زودی اطلاع بدهم.
  • یاسین نراق2

برگی از دفتر شهیده 14 ساله+عکس

شهیده دانش‌آموز «زینب کمایی» که توسط منافقین به شهادت رسید، دفتر خودسازی داشت که هر شب کارهایش را محاسبه می‌کرد، از خواندن نماز به موقع تا کم خوردن غذا.

شهید 14 ساله زینب(میترا) کمایی به سال 1346 در آبادان به دنیا آمد؛ پدرش به نام­‌های ایرانی علاقه داشت و اسم او را «میترا» گذاشت؛ وقتی او بزرگ شد، از نامش ناراضی بود و به همین خاطر آن را به «زینب» تغییر داد.

  • یاسین نراق2