یاسین نراق 2

ما آماده ایم.

یاسین نراق 2

ما آماده ایم.

مشخصات بلاگ
یاسین نراق 2

ما آماده ایم .

طبقه بندی موضوعی

جانباز شهید مسعود مددخانی ...

چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۵۷ ق.ظ
بسم رب الشهداء و الصدیقین ...
جانباز شهید مسعود مددخانی ...
21 بهمن سال 1347 زمینی شد .... همین چند روز پیش هم آسمانی ... (16 فروردین 1393) .
اسمش در شناسنامه مسعود بود ، ولی خانواده بهروز صدایش می کردند ...
مسعود سال 74 با گروهی از دوستانش مأموریت داشت ... مأموریت از ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر ... روی پاساژِ در حال ساختی، با قاچاقچی های مواد مخدر درگیر شدند ... در اثر ضربه ای که با میله به او زدند ، از ارتفاع 16 متری سقوط کرد ... کسانی که آن صحنه را دیدند ، می گقتند : مسعود دیگر مُرد ! ... اما نه ... خدا می خواست علاوه بر توفیق شهادت توفیق جانبازی را هم نصیبش کند ...حیف بود که مسعود به این زودی شهید شود ...
از آن روز شد جانباز ضایعات نخاعی ...
سال 78 با بانویی آسمانی ( بخوانید فرشته ، بخوانید پروانه ی بر گِرد شمع ....) ازدواج کرد ... هنوز چند ماهی از ازدواجشان نگذشته بود که برای دفاع از انقلاب و اسلام ، در درگیری های خیابانی فتنه 78 ، دوباره جانباز شد ... ضربه کار خودش را کرد ... پلاتین هایی که از مجروحیت قبلی در ستون فقراتش جا خوش کرده بودند ، شکستند ...
تازه عروس اما ، به قدری عاشقش بود که این اتفاق هیچ تاثیری بر زندگی آسمانیشان نگذاشت ... روز به روز به هم وابسته تر می شدند ...
سال 88 هم ، برای دفاع از ولایت به میدان آمد ... و دوباره ضربه و دوباره ...
عشقش در این دنیا ، آقایش بود ... حضرت سید علی ... آلام خانه نشینی و از صبح تا شب در بستر ماندن را ، عکس های آقا (که چقدر زیاد و زیبا بودند روی دیوارهای خانه ) التیام می داد ... همیشه نگاهش به نگاه آقا بود ...
این اواخر دیگر به تمام معنا زمین گیر شده بود ... مخارج سنگین بیمارستان و جای خالی حمایت های بنیاد شهید ، باعث شد خانه را بر بیمارستان ترجیح دهد ...
3 فروردین ، شرایط به قدری وخیم شد که دیگر نمی توانست در خانه بماند ... با خانه وداع کرد ... خانه ای استیجاری که 38 سال مأوای او و خانواده اش بود ...
به همسرش گفت : می روم و دیگر پایم را در این خانه نمی گذارم ... و رفت ... و پر کشید ....



شهید امر به معروف و نهی از منکر، جانباز مسعود مددخانی

دریافت سایز اصلی پوستر در ادامه مطلب

پیام شهید :
همیشه می گفت : چرا بچه ها سکوت کردن؟ چرا هیچی نمیگن ؟ کجان پس؟
این همه آدم میان تشییع پیکر شهدای گمنام ... اونوقت موقع عمل ، همه ساکتن!
چرا در برابر این همه فساد ، این همه بی حجابی ، این همه بی عدالتی ... هیچی نمیگن؟!
می گفت : فقط نذارید خون بچه ها پایمال بشه ... (دوستان شهیدش رو می گفت ... خودش هم وقتی 14 ساله بود ، در عملیات والفجر 8 شرکت کرد و درصدی هم شیمیایی شد ...)
خودش هر وقت بیرون می رفت ، تذکر می داد ... مهربان و نرم ... همیشه هم تاثیر داشت ...
یک بار توی خیابون داشتن دخترخانمی رو به زور سوار ماشین می کردن و او هم با صدای بلند فقط جیغ می زد ... مسعود بی معطلی جلو رفت ... براش مهم نبود چه اتفاقی میخواد بیفته ...
بالاتر از مرگ که نیست دیگر ...! مرگ که چه بگویم ... شهادتی که همیشه آرزویش را داشت ...

پی نوشت 1 : آرامگاه ابدی شهید : بهشت زهراء(سلام الله علیها) تهران . قطعه 56 ، ردیف 605 ، شماره 15

پی نوشت 2 : مراسم وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها و یادبود شهدای امر به معروف و نهی از منکر
طلبه شهید علی خلیلی و  جانباز شهید مسعود مددخانی
با سخنرانی حضرت آیت الله جاودان و مداحی برادر میثم مطیعی
یکشنبه 24 فروردین ، ساعت 20:45
اتوبان شهید چمران ، پل مدیریت
دانشگاه امام صادق (علیه السلام)
 از تمامی دلسوختگان و عاشقان اهل بیت دعوت می گردد در این محفل نورانی شرکت بفرمایند.

پی نوشت 3 :
میکسی زیبا از سخنان امام خامنه ای، حجت الاسلام پناهیان , حجت الاسلام قرائتی و بخش هایی از رزم فرهنگی جنبش حیا در 22 بهمن و همان سه سوال کلیدی از راهپیمایان کسانی که امربه معروف و نهی از منکر برایشان سخت است، که ان شاء الله حتماً گوش کنید.





  • یاسین نراق2

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی